Thursday, August 21, 2008

تلويزيون داشت برنامه جالبی نشون می داد، يک زن و شوهر جراح آلمانی جوان که يک دختر بچه سه ساله دارند، هرسال موقع تعطيلاتشون بچه شون رو می سپرن به کسی و می رن کشورهای آسيای جنوب شرقی و بچه های بيمار رو مجانی عمل می کنند، اين گزارشی که نشون داد گويا در کامبوج بود و درمانگاهی که نشون داد در يک منطقه خيلی فقير بود تجهيزات پزشکی خيلی کم بود و ريکاوری نداشتن بجاش بچه ها رو بعد از عمل لای ملافه يک گوشه رو زمين گوشه اتاق عمل می گذاشتند که بتونن عمل بعدی رو شروع کنند، با خانوم دکتره که مصاحبه می کرد می گفت همون لحظه که بچه ها گريه می کنند يا چيزی می گن ديگه آدم نمی تونه فرقی بگذاره حس می کنه بچه خودشه ، می گفت هر عمل اينجا يک ساعت وقت من رو ممکنه بگيره اما وقتی فکر می کنم اين يک ساعت وقت من يک عمر زندگی اين بچه ها رو تغيير می ده نمی تونم وقتم رو بگذارم برم کنار ساحل دراز بکشم و خودم رو برنزه کنم.
جدن روح اينجور آدمها چقدر بزرگه

4 comments:

Unknown said...

مرسی نوا جون
خیلی وقت بود ازت بی خبر بودم. آفرین که تونستی وزنت رو پایین نگه داری. من از پارسال که تقریبا به وزن هدفم رسیدم تا حالا وزنم کلی زیاد شده. خانم رمز موفقیت شما چیه؟ البته من خودم میدونم من اصولا برای جثه ام خیلی میخورم

نینابه

Anonymous said...

نوا جون سلام.خوبي؟ من مي خواستم نوشته هاي تحصيل و زندگي در آلمانت رو بخوونم اما نتونستم باز كنم.مي شه كپيشون كني برام اي ميل بزني؟ مرسي

Unknown said...

همین نوعدوستی ها و حس های قشنگ هستش که آدم رو به شور و شوق وا می داره.

Anonymous said...

salam nava jan
mikhastam begam ke hamishe az khondane postat lezat mibaram. hamishe kheili be nokat gashngai eshareh mikoni
hamishe moafagh bashi