Wednesday, February 27, 2008

بی عنوان

آدمها و رابطه هاشون هيچ وقت ثابت نمی مونه، اگه باهاشون حرکت و تغيير نکنيم يک روزی می بينيم به کل جا مونديم.
پختگی تو رابطه وقتيه که دور و بريها رو مجبور نکنيم چيزی باشن که ما می خواهيم بلکه بگذاريم همونی که هستند باشن و ببينيم می تونيم باهاش کنار بيايم يا نه

Tuesday, February 26, 2008

HAPPINESS

“Being happy doesn't mean that everything is perfect. It means that you've decided to look beyond the imperfections.”

Friday, February 22, 2008

غرنامه

من هنوز شروع نکردم برای تزم درخواست بفرستم به همه همکلاسيهام هم گفتم می خواهم دو ماه تابستون تعطيل باشم برای همين ديرتر شروع می کنم شما ها شاهد باشين که من اين دو ماه تابستون (اگه واقعا تعطيل موندم) حق ندارم کاسه چه کنم دستم بگيرم ها
بايد حسابی ورزش کنم، استخر برم، موهام رو هر شب سشوار نکشم(گاهی هم همین جوری سشوار رو ثابت روشون نگیرم تا خشک و وزوزی بشن) به جاش واقعا مرتبشون کنم، لباسهام رو قشنگ باهم ست کنم و بپوشم، ناخنهام رو لاک بزنم دامن بپوشم، برم تو مغازه ها سر دل راحت بگردم نه اينکه با خودم مسابقه دو داشته باشم که زودتر خودم رو برسونم به قفسه مورد نظر و دبرو که رفتي، فيلم ببينم کتاب بخونم برم سر دل راحت تو کتابخونه چند ساعت بگردم خونه رو تميز و مرتب کنم غذاهای خوب و سالم درست کنم، انقدر همه چی تو يخچال نمونه که تاريخ مصرفش بگذره يا خراب شه بريزم بره، برم يکی دو تا رژ لب بخرم که همش همين يه دونه رو که دارم نزنم اقلا يک کم با رنگ لباسم ست باشه شمع يا عود روشن کنم يک کمی از اين ماسکهای صورت بگيرم بزنم به صورتم نه اينکه بندازم يه گوشه کناری يادم بره تو گرما برم راه برم انقدری که حالت خفگی بهم دست بده تو گلدونهای تراس گل بکارم و بهشون آب بدم هر روز پنجره ها رو باز بگذارم وقتی لباسهای شسته شده رو از پایین می آرم همون موقع جمعشون کنم اتو لازم ها رو اتو کنم نه اینکه انقدر تو سبد لباسها بمونن که دور بعدی لباسها هم شسته بشه و سبدش لازم بشه بریزمشون رو تخت و دوباره برگردونم تو سبد و اتولازمهای هفته بعدی هم بیاد بهشون اضافه بشه و این روند همین طور ادامه پیدا کنه
می بينين که الان من بايد بشينم گزارش بنويسم همه فکری به کلم می آد غير اينکه چی بنويسم، ای بابا من الان دوست دارم يک کمی برم بيرون برم پيش دوستم با بچه اش بازی کنم اما وقت ندارم بعدهم دوباره کلاسهام شروع می شه تا چهار ماه تکون نمی تونم بخورم

Wednesday, February 20, 2008

از همه جا

از فشار و استرس دچار خستگی مفرط شدم،فردا آخرين روز کلاسه ولی بايد زودترنوشتن گزارشی را شروع کنم که دو هفته ديگه با شروع کلاسها بايد تحويل بديم؛ اما دروغ چرا نمی تونم، ديروز آخرين پرزنتيشنم رو دادم اما انگار کتک حسابی خوردم. يک هفته بيشتر وقت ندارم چون هفته دوم نمی رسم بشينم سر گزارشم.
نمی دونم برم موهام رو يک کم کوتاه کنم يا نه، مدتهاست دلم می خواد موهام رو رنگ کنم يک بار هم رنگ خريدم و به موهام زدم اما انگار نه انگار، بس که آرايشگاه رفتن گرونه اينجا راه دستم نيست راستش.
راستی يه تست روانشناسي، البته اگر قبلا نشنيدينش:
فرض کنيد تو خونه هستين، در آن واحد بچه کوچولوتون تو اتاق ديگه شروع به گريه می کنه و شما هم نمی بينيدش که علت گريه اش رو بفهميد، از يک طرف هم تلفن زنگ می خوره، لباسهاتون خشک شده و روی بند بيرون آويزونه يکهو توفان می شه و بارون شديد شروع می شه، شير آب اشکالی پيدا می کنه و کم مونده بترکه بايد هر چه زودتر برين سر وقتش اگه نه همه جا رو آب می گيره، و زنگ خونه رو هم ميزنن، پس شد پنج تا مورد اضطراری هم زمان (بچه، تلفن، لباسهای رو بند، شير آب و زنگ در) بايد تعيين کنيد که به چه ترتيبی می رين سراغ اين موارد از يک تا پنج،
اگر دوست داشتين انتخابتون رو اينجا بنويسين، بعدا تحليلش رو می نويسم چون اگر الان بنويسم مزه اش می ره اما جالبه.
يک مطلب هم از مهارتهای ارتباطی بنويسم:
يک تست روانشناسی به نام
DARE
وجود داره طبق اين تست افراد به چهار دسته تقسيم می شوند:
Driver,Analyticer, Relater and Expressive
ما اين تست رو تو کلاسمون انجام داديم و واقعا نتيجه اش با مشاهدات رفتاری که از همديگه داشتيم جور در می اومدالبته بحث خوبی و بدی نيست بحث سر اينه که موقع تشکيل يک تيم بايد همه نوع شخصيتی توی تيم باشند و گاهی بعضی شخصيتها با هم جور در نمی آن لزوما و هميشه نمی تونيم با همه جور آدمی رابطه خوبی برقرار کنيم و اين يک ايراد نيست به طور مثال دو شخص با روحيه درايور معمولا با هم نمی تونن کنار بيان چون هر دوشون تمايل به رهبری گروه و تعيين هدف اصلی دارند در عوض درایورها افراد مناسبی برای رهبری تیم هستند این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند ، تمایل به تعیین اهداف دارند فعال و مولد هستند آماده شنیدن ایده های جدید( البته فقط از طرف افرادی که قبولشون دارند) هستند و در شرایط اضطراری عالی عمل می کنند در عوض پرتوقع و کم حوصله هستند شنونده خوبی و هم چنین سمپاتیک نیستند و کنار اونها حتما به افراد
Relater
احتیاج داریم که بتونن ارتباط بین افراد گروه رو حفظ کنند این افراد کلا افراد اجتماعی هستند که خیلی خوش برخورد و
متعادل و حساس نسبت به حالات دیگران و دارای شبکه های ارتباط فراوان هستند اما بر عکس خیلی نگران هستند شروع کننده و ریسک کننده نیستند.
افراد آنالیتیکر ، صبر زیاد دارند عمیق فکر می کنند به جزئیات اهمیت می دهند و کاری که شروع می کنند حتما تموم می کنند در عوض منفی پرفکشنیست، منتقد هستند و خیلی برنامه میریزند بجای عمل.
افراد گروه آخر خیلی صمیمی پرحرارت کنجکاو و شوخ طبع و علاقه مند به شروع کارهای جدید هستند اما در کنارش پرحرف، بی فکر فراموشکار هستند و نمی تونند کارها رو دنبال کنند.
هیچ فردی به طور مطلق از یک گروه نیست ولی معمولا به يک نوعشون نزديکتر از بقيه هستند البته يکی دو نفر تو کلاس ما امتياز تقريبا مساوی تو تمام بخشها داشتند، يک فرد لزوما هميشه عمرش يک جور باقی نمی مونه.
من امتياز خيلی بالايی ( در واقع بالاترین تو کلاسمون) در بخش آناليتيکر داشتم و امتياز خيلی خيلی پايينی ( باز هم پایینترین) در بخش درايور داشتم که خودم هم موقع جواب دادن متوجه تغيير شخصيتم تو اين يکی دو سال اخير می شدم مطمئنم اگر قبلتر اين تست رو می دادم امتياز درايورم بالاتر می بود اما در حال حاضر خيلی بيشتر تمايل به تحليل و تجزيه و ريسک کمتر دارم و علت موفقیتم تو رژیمم هم بی ربط به این مسئله نبود که وقتی کاری رو شروع می کنم باید تا آخرش برم.
تمرین عملی که نشون می داد آدمهای مختلف چطور عمل می کنند این بود که دو سه نفر می نشستن کنار هم مثل اینکه در یک جلسه هستند و قرار بود نفر مورد نظر ديرتر وارد جلسه بشه،
شخصی که روحيه درايور داشت وارد شد بلند سلام کرد و معذرت خواهی کوتاهی کرد البته نه جوری که حس کنی واقعا داره معذرت می خواد صندلی رو کشيد بالای ميز نشست و حرف بقيه رو قطع کرد و بلند گفت برای من توضيح بديد جريان از چه قراره.
شخصی که آناليتيکر بود وارد شد بدون اينکه چيزی بگه رفت نشست و شروع کرد به کاغذها و داده های روی اونها نگاه کردن و سعی کرد ازشون سردربياره، و وقتی يکی از کسانی که در جلسه بود گفت دير اومدی گفت آه بله توی راه ترافيک شده بود و اينجور بود و اونجور بود( با کلی جزئيات) و در نتيجه دير رسيدم.
فرد
Relater
آروم وارد شد عذر خواهی کرد کنار يکی از افراد نشست و يواش از يکی ديگه از افراد پرسيد که جريان از چه قراره بدون اينکه مزاحم صحبتهای بقيه بشه
و تمام اين کارها بدون هماهنگی بود فقط استاد بهشون گفت فرض کنيد شما به جلسه ای دير رسيدين اون کاری رو انجام بدين که درچنين موقعيتی انجام می دين
باز هم سعی می کنم مطالب این کلاس رو بنویسم

Monday, February 11, 2008

کلی وقت شد از آخرین باری که اينجا نوشتم، اين امتحانها بهم فرصت ندادن، چهارشنبه پيش امتحان داشتيم نمی دونم چی اسمش رو ترجمه کنم اما مربوط به امور مالی و سرمايه گذاری و اين صحبتها بود،راستش من سر کلاس خيلی نمی فهميدم چی به چيه اين بغل دستيم رشته ليسانسش کمی مرتبط بوده به اين رشته و تقريبا مباحث درس رو قبلا خونده بود چند روز قبل از امتحان که من هنوز يک دونه مسئله کتاب رو هم حل نکرده بودم به من گفت شروع کردی به خوندن گفتم نه گفت اااااا خيلی کار می بره، باور کنين سه روز تمام من از جام تکون نخوردم و فقط مسئله حل کردم اونقدری که ديگه کلی سرم می شد جالب اينجاست که روز قبل از امتحان که دوباره ديدمش می گه من خودم نخوندم، رفته بودم آخر هفته مسافرت. از شانس يکی از همکلاسيهامون يک سری نمونه سوال از سالهای قبل پيدا کرده بود برای همه فرستاده بود و همه مون با هم حلشون کرديم فکرشو بکنین تقريبا همون سوالها رو داده بود با يکمی تغيير عددها، يعنی من کلی تلاش بيهوده کردم. اما الان واقعا ياد گرفتم که سود سرمايه گذاريهای مختلف و وامها و قيمت سهام و رشد مالی شرکت ها رو حساب کنم و بتونم بين دو تا چند تا سرمايه گذاری مقايسه کنم ببينم کدومش سود بيشتری داره اين جنبه اش خيلی خوبه.
حالا يک نکته ای رو هم که برای خودم جالب بود اينجا هم بنويسم شايد برای بقيه هم جالب باشه.
استادمون حرف خوبی بهمون زد، می گفت اگر بچه تون در یک رشته خاصی مثلا ریاضی از حد متوسط پایینتره به جای اینکه بهش فشار بیارین که ریاضیش بهتر بشه سعی کنید نقاط قوتش رو پیدا کنید چرا؟ اگر مثال بالا رو در نظر بگیریم شما با فشار زیاد روی فرزندتون در ریاضی حداکثر می تونین به حد متوسط برسونینش اما اگر همین زمان رو بگذارین روی فعالیتی که بچه توش از حد متوسط بالاتره اون وقت می تونه تو این فعالیت یا رشته خیلی بالاتر از حد متوسط و بقیه بشه و خاص بشه، چون تو این دوره زمونه متوسط بودن کافی نیست. می گفت سعی کنید وقتی بچه تون هنوز کوچیکه انواع و اقسام مهارتها و فعالیتها رو براش امتحان کنید و ببینین تو کدومشون استعداد و علاقه داره ، بهش اجازه بدین که روی همون تمرکز کنه.
فکر می کنم برای خود آدم هم صادقه، اگر ​بخواهيم روی نقاط ضعفمون خيلی کار کنيم نهايت می رسيم به حد متوسط( مگر حالتهای خيلی خاص) اگر همون زمان و انرژی را بگذاريم روی نقاط قوتمون کار کنيم می تونيم خيلی تقويتشون کنيم.
بايد سعی کنم اول نقاط مثبتم رو پيدا کنم و دوم سعی کنم تقويتشون کنم به جای اينکه وقت و انرژيم رو روی نقاط ضعفم بگذارم چون هر چی سنمون هم بالاتر بره تغيير و تحول سختتر می شود.
شنبه شب کانال بایرن از ساعت هشت شب تا دو صبح فرداش همه برنامه هایش به ایران اختصاص داشت، اول بدون دخترم هرگز رو نشون داد، بعدش فیلم دایره، بعد یک مستند راجع به جوانان ایرانی که سال دو هزار و پنج پرشده بود و در پایان هم رنگ خدا.
بدون دخترم هرگز رو یکبار قبلا هم دیده بودم به انگلیسی اما اینبار به آلمانی دیدم و سعی کردم بدون تعصب نگاه کنم برای من این دفعه فرق داشت.
رنگ خدا رو قبلا تو سینما دیده بودم اما اینبار خیلی بیشتر گریه کردم دفعه قبل از جایی که پدرکودک نابینای فیلم برده بودش پیش نجار نابینا و گریه می کرد که هیچ کس من رو دوست نداره گریه ام شروع شد اما اینبار از همون اولش که همه بچه ها رفتن و هنوز کسی نیومده بود دنبال او شروع کردم به گریه تا آخر فیلم.