Wednesday, February 20, 2008

از همه جا

از فشار و استرس دچار خستگی مفرط شدم،فردا آخرين روز کلاسه ولی بايد زودترنوشتن گزارشی را شروع کنم که دو هفته ديگه با شروع کلاسها بايد تحويل بديم؛ اما دروغ چرا نمی تونم، ديروز آخرين پرزنتيشنم رو دادم اما انگار کتک حسابی خوردم. يک هفته بيشتر وقت ندارم چون هفته دوم نمی رسم بشينم سر گزارشم.
نمی دونم برم موهام رو يک کم کوتاه کنم يا نه، مدتهاست دلم می خواد موهام رو رنگ کنم يک بار هم رنگ خريدم و به موهام زدم اما انگار نه انگار، بس که آرايشگاه رفتن گرونه اينجا راه دستم نيست راستش.
راستی يه تست روانشناسي، البته اگر قبلا نشنيدينش:
فرض کنيد تو خونه هستين، در آن واحد بچه کوچولوتون تو اتاق ديگه شروع به گريه می کنه و شما هم نمی بينيدش که علت گريه اش رو بفهميد، از يک طرف هم تلفن زنگ می خوره، لباسهاتون خشک شده و روی بند بيرون آويزونه يکهو توفان می شه و بارون شديد شروع می شه، شير آب اشکالی پيدا می کنه و کم مونده بترکه بايد هر چه زودتر برين سر وقتش اگه نه همه جا رو آب می گيره، و زنگ خونه رو هم ميزنن، پس شد پنج تا مورد اضطراری هم زمان (بچه، تلفن، لباسهای رو بند، شير آب و زنگ در) بايد تعيين کنيد که به چه ترتيبی می رين سراغ اين موارد از يک تا پنج،
اگر دوست داشتين انتخابتون رو اينجا بنويسين، بعدا تحليلش رو می نويسم چون اگر الان بنويسم مزه اش می ره اما جالبه.
يک مطلب هم از مهارتهای ارتباطی بنويسم:
يک تست روانشناسی به نام
DARE
وجود داره طبق اين تست افراد به چهار دسته تقسيم می شوند:
Driver,Analyticer, Relater and Expressive
ما اين تست رو تو کلاسمون انجام داديم و واقعا نتيجه اش با مشاهدات رفتاری که از همديگه داشتيم جور در می اومدالبته بحث خوبی و بدی نيست بحث سر اينه که موقع تشکيل يک تيم بايد همه نوع شخصيتی توی تيم باشند و گاهی بعضی شخصيتها با هم جور در نمی آن لزوما و هميشه نمی تونيم با همه جور آدمی رابطه خوبی برقرار کنيم و اين يک ايراد نيست به طور مثال دو شخص با روحيه درايور معمولا با هم نمی تونن کنار بيان چون هر دوشون تمايل به رهبری گروه و تعيين هدف اصلی دارند در عوض درایورها افراد مناسبی برای رهبری تیم هستند این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند ، تمایل به تعیین اهداف دارند فعال و مولد هستند آماده شنیدن ایده های جدید( البته فقط از طرف افرادی که قبولشون دارند) هستند و در شرایط اضطراری عالی عمل می کنند در عوض پرتوقع و کم حوصله هستند شنونده خوبی و هم چنین سمپاتیک نیستند و کنار اونها حتما به افراد
Relater
احتیاج داریم که بتونن ارتباط بین افراد گروه رو حفظ کنند این افراد کلا افراد اجتماعی هستند که خیلی خوش برخورد و
متعادل و حساس نسبت به حالات دیگران و دارای شبکه های ارتباط فراوان هستند اما بر عکس خیلی نگران هستند شروع کننده و ریسک کننده نیستند.
افراد آنالیتیکر ، صبر زیاد دارند عمیق فکر می کنند به جزئیات اهمیت می دهند و کاری که شروع می کنند حتما تموم می کنند در عوض منفی پرفکشنیست، منتقد هستند و خیلی برنامه میریزند بجای عمل.
افراد گروه آخر خیلی صمیمی پرحرارت کنجکاو و شوخ طبع و علاقه مند به شروع کارهای جدید هستند اما در کنارش پرحرف، بی فکر فراموشکار هستند و نمی تونند کارها رو دنبال کنند.
هیچ فردی به طور مطلق از یک گروه نیست ولی معمولا به يک نوعشون نزديکتر از بقيه هستند البته يکی دو نفر تو کلاس ما امتياز تقريبا مساوی تو تمام بخشها داشتند، يک فرد لزوما هميشه عمرش يک جور باقی نمی مونه.
من امتياز خيلی بالايی ( در واقع بالاترین تو کلاسمون) در بخش آناليتيکر داشتم و امتياز خيلی خيلی پايينی ( باز هم پایینترین) در بخش درايور داشتم که خودم هم موقع جواب دادن متوجه تغيير شخصيتم تو اين يکی دو سال اخير می شدم مطمئنم اگر قبلتر اين تست رو می دادم امتياز درايورم بالاتر می بود اما در حال حاضر خيلی بيشتر تمايل به تحليل و تجزيه و ريسک کمتر دارم و علت موفقیتم تو رژیمم هم بی ربط به این مسئله نبود که وقتی کاری رو شروع می کنم باید تا آخرش برم.
تمرین عملی که نشون می داد آدمهای مختلف چطور عمل می کنند این بود که دو سه نفر می نشستن کنار هم مثل اینکه در یک جلسه هستند و قرار بود نفر مورد نظر ديرتر وارد جلسه بشه،
شخصی که روحيه درايور داشت وارد شد بلند سلام کرد و معذرت خواهی کوتاهی کرد البته نه جوری که حس کنی واقعا داره معذرت می خواد صندلی رو کشيد بالای ميز نشست و حرف بقيه رو قطع کرد و بلند گفت برای من توضيح بديد جريان از چه قراره.
شخصی که آناليتيکر بود وارد شد بدون اينکه چيزی بگه رفت نشست و شروع کرد به کاغذها و داده های روی اونها نگاه کردن و سعی کرد ازشون سردربياره، و وقتی يکی از کسانی که در جلسه بود گفت دير اومدی گفت آه بله توی راه ترافيک شده بود و اينجور بود و اونجور بود( با کلی جزئيات) و در نتيجه دير رسيدم.
فرد
Relater
آروم وارد شد عذر خواهی کرد کنار يکی از افراد نشست و يواش از يکی ديگه از افراد پرسيد که جريان از چه قراره بدون اينکه مزاحم صحبتهای بقيه بشه
و تمام اين کارها بدون هماهنگی بود فقط استاد بهشون گفت فرض کنيد شما به جلسه ای دير رسيدين اون کاری رو انجام بدين که درچنين موقعيتی انجام می دين
باز هم سعی می کنم مطالب این کلاس رو بنویسم

1 comment:

Albaloo said...

نوا در مورد تستت فكر كردم.به نظر خب بچه خيلي مهمه. شايد گريه اش دليل بدي باشه و مشكل بزرگي براش پيش اومده باشه. اما نمي دونم چرا فكر مي كنم اول مي رم سراغ شير آب چون نمي خوام سيل خونم رو برداره. بعد بچه ام. بعد تلفن و بعد هم در( البته شايد برعكس يعني اول در بعد تلفن ) و در آخر هم لباسام