Sunday, January 13, 2008

ايده

من يک ايده گرفتم برای بعد از برنامه ای که بعد از درس فعلی ( چه درهم شد) برای خودم چيدم که بيکار نمونم البته فکر کنم می شه برنامه پنج ساله آينده ، چون يک سال از اين يکی که وسطشم مونده بعدی اگر موفق به پيدا کردن و شروع و پایانش بشوم پنج سالی طول می کشه تازه يک تصميم ديگه هم برای کنارش دارم حالا برنامه ريختن که ضرر نداره فوقش نمی شه ديگه! آرزو بر جوانان عیب نیست منم فکر کنم کمی تا قسمتی هنوز بشه گفت جوونم یعنی امیدوارم
اما اين ايده جديد چيز جالبيه چون قبلن به فکرش نيفتاده بودم، اين هفته يکی از استادامون می گفت که يک برنامه روانشناسی خونده دانشگاه اوهایو‌‌‌، می گفت که سيستمشون خيلی جالبه، اينجوريه که خود آدم می نشينه سيلابس درسيش رو مشخص می کنه بعد اونها با سيستم استاندارد مطابقت می دهند و يک برنامه ای بهت ارائه می دهند، می گفت تا اونجايی که می دونه تنها دانشگاهی هست که خودت تعيين می کنی چه درسهايی دوست داری بخونی و چی به دردت می خوره، حالا کلا اين دانشگاه در محدوده ای نيست که من بتونم برم مگر اينکه از راه دور داشته باشه که به نظرم اومد اين استادمون هم بايد همين طوری خونده باشه اما ايده روانشناسی خوندن بدجور ذهنم رو مشغول کرده خيلی جالبه، نيست به نظر شما؟ آخرش ز گهواره تا گور دانش بجوی می شم فکر کنم اين استادمون حدود هفتاد سالش بود و انگار اين درس رو تازه خونده بود می گفت فکر می کردم دو سال بيشتر طول نکشه اما پنج سال طول کشيد و فکر می کردم ديگه نمی تونم تمامش کنم البته اين تنها مشغوليتش نبوده کلی کار و بار داره انگار.
قسمت خنده دار قضيه اينه که من تحمل چهار سال خوندن برای ليسانس ندارم اگه بشه يکباره فوق بخونم که دوسال بيشتر طول نکشه خوبه(بچه پررو به من می گن حالا کی گفته بفرما) ولی خدائيش من تنوع بيشتر دوست دارم يعنی هميشه منتظر پايان هر کاری هستم که شروع می کنم و براش روزشماری می کنم کلا تو جای خودم جام نمی شه در دراز مدت.
جدن اين روانشناسی خوندن ایده جالبی نيست؟
يک درسی داريم اين ترم برای مهارتهای ارتباطی که بيشتر تکيه اش روی کار و معامله در محيطهای اينترنشنال هست، مباحث کلن جالبه و تغييری که طرز فکر غربی کرده (چيزی که خودشون می گن) به جای اينکه بخوان آسياييها رو تربيت کنند و اصول و آداب اجتماعی رو يادشون بدن پذيرفتن که ياد بگيرن در جوامع آسيايی و در برخورد با اونها چطور رفتار کنندکه رفتارمودبانه ای بوده باشه ( مودبانه با تعاریف آسیایی) خیلی جالبه کل چیزهایی که می گن و ایرادهایی که به سیستم فکری خودشون می گیرن، آدم دیدش بازتر می شه و می بینه که برای زندگی در دنیای امروز چقدر باید بزرگتر بود چقدر استریوتایپ ساختن بده و همین طور قضاوت رفتار ملیتهای دیگه با معیار های خود

2 comments:

Albaloo said...

نوا جون واقعا عالیه که اینقدر فکرهای خوبی تو ذهنت هست. به نظر من خیلی جالبه که روانشناسی بخونی حتما این کارو بکن. مادر شوهر من لیسانس روانشناسی داره. دانشگاه تهران، اون قدیم قدیما مدرکش و گرفته. الان هم خیلی مطالعه در همون زمینه داره. خیلی آرامش داره و خیلی منطقی صحبت می کنه وانگار همه چیز راجع به مشکلات روحی آدما می دونه. به نظر من که خیلی رشته جالبیه. یعنی یه چیزهایی مربوط به زندگی می خونی. شاید نسبت به ریاضی که درصد زیادی از بچه ها الان تو ایران می خونن با روحیه ما سازگاری بیشتری داشته باشه

Anonymous said...

پرند جون مرسی از تشويقت،

ولی خودمونيم ها مادر شوهر منطقی و خوشفکر داشتن هم نعمتيه که نبايد دست کم بگيريش