Saturday, January 5, 2008

از هردری سخنی

چند روز مانده به اول سال نگران اهداف نداشته سال جديدم بودم اما وقتی شروع به نوشتن کردم خيلی شد نمی دونم فکر کنم جوگیرشدم ديگه زيادی هدف تعيين کردم.
يکی از اهدافم اين بود که دوباره شروع کنم به کتاب خوندن ,از سپتامبر که درس و مشقم شروع شده هيچ کتاب غير درسی نخوندم حالا می خواهم دوباره شروع کنم. به همين منظور رفتم سراغ اين ليست و از اولی شروع کردم گشتن ببينم تو کتابخونه پيدا می کنم اولی بود اما انگليسی بود ترجيح می دهم آلمانی بخوانم دومی رو به آلمانی پيدا کردم گرفتم حالا خلاصه قدم اول را برای تحقق اهدافم برداشتم اما واقعا فکر می کنم آدم اينقدری وقت داره به عمرش هزار و يک کتاب غير رشته اش رو بخونه؟
منم با اين زبان حکايتی دارم هر کاری رو به يه زبانی راحتترم، کتاب درسی رو به انگليسی راحتتر می خوانم اما کتاب داستان و غير درسی حالا حتی مطلب تخصصی هم باشه اما رشته خودم نباشه رو ترجيح می دم به آلمانی بخونم حرف زدن به انگليسی برام آسونتره اما شنيدن به آلماني،آخرش هم با هيچ کدومشون احساس تسلط کامل و اعتماد به نفس ندارم اما اعتماد به نفس انگليسيم از آلمانيم بيشتره و اعتماد به نفس فارسيم از هر دوش،راستی شما هم تا حالا احساس کرديد اعتماد به نفستون به زبانهای مختلف با هم فرق داشته باشه؟
دلم می خواهد زبان فرانسه یاد بگیرم اما وقتی از خودم تو این زبانهای دیگه راضی شدم، من کلی خجالت کشیدم وقتی معلم زبان آلمانیم ازم راجع به اینکه زبان عربی بلدم یا نه پرسید اعتراف کردم که هفت سال تو مدرسه بهمون عربی یاد دادن اما من از یک سلام و علیک به عربی هم عاجزم.البته اونهم برای اینکه من رو دلداری بده گفت من هم شروع کردم عربی یاد بگیرم اما جلسه اول کلاس پنج دقیقه از کلاس اومدم بیرون برم کپی بگیرم وقتی برگشتم به کل هیچی نمی فهمیدم دیگه و رهاش کردم،و تاکید کرد که خیلی زبان سختیه. اما من که خودم می دونم هیچ وقت برام جالب نبوده.
درآخرین روزهای سال دوهزار و هفت اولين دعوای عمرم به آلمانی رو کردم و خيلی احساس رضايتم از خودم بالا رفته،اميدوارم سال جديد بتونم اعتماد به نفسم رو به طور کلی بيشتر کنم،اين هدف زندگيم هست بيشتر.
از دوشنبه دوباره مدرسه شروع می شه، ولی راستش تا قبل از اين دوره من هميشه فنی خوانده بودم اين دفعه اول هست که رشته ام غیر فنی هست بايد اعتراف کنم خيلی خيلی حس می کنم درس و مشقها به کار زندگيم هم می آد.استادها هم به نظرم خوش فکرترو بازتر هستند.حالا گاهی مطالبی که خیلی به نظرم جالب و کاربردی می آید سعی می کنم اینجا بنویسم، یک هدف دیگه امسالم هم اینه که بتونم توازن بین همه بخشها رعایت کنم چند ماه گذشته دیگه رسما همه چیز رو تعطیل کرده بودم و چسبیدم به درس اما می خواهم بیشتر توازن داشته باشم اینجا هم می نویسم که بیفتم تو رودرواسی، مثلا باید اینجا رو هم بنویسم، سینما هم گاهی برم کتاب غير درسی هم بخوانم، خانه زندگی رو هم ول نکنم به حال خود غذاهای سالم آماده کردن و خوردن فراموش نشه ،ورزش و خيلی چيزهای ديگه.
خوب ديگه خيلی پراکنده گويی شد

6 comments:

Anonymous said...

سلام نوا جونم
سال نو مبارك
اميدوارم در سالي كه پيش رو داري به اهدافت برسي
و همه لحظه هاش رو در شادي و سلامتي سپري كني

نوا جون... راستش من شديدا به حس خلاق و رمانتيك ت احتياج دارم. راستش مي خوام شوهرك رو سورپرايز كنم.
هم مي خوام براش يه هديه خاص بخرم و همينكه در خودم يه تغييري بدم.
لطفا اگه تجربه يا پيشنهاد خوبي داري بهم خبر بده...
خيلي برام مهمه كه واقعا ذوق زدش كنم
خيلي... خيلي.... ازت ممنون ميشم اگه نظرت رو بگي!

پيشاپيش ممنون

Anonymous said...

نوا جونم خیلی خوشحال شدم که به وبلاگم سر زدی.من مرتب میومدم و مطلب هاتو می خوندم.امیدوارم در برنامه ریزی های جدیدت موفق باشی.
راستی منم که 7 سال تو مدرسه عربی خوندم و یه مدت هم دوبی زندگی کردم هنوزم نمی تونم بیش تر از السلام علیکم و کیف حالک چیز بیشتری بگم:)

راستی لینکت کردم نوا جون.از خوندن نوشته هات خیلی لذت می برم.بووووس

Albaloo said...

من هم همینطور. اصلا عربی ام خوب نبود. اما الان که تو خوزستان زندگی می کنم. خیلی حسرت می خورم که ایکاش منم عربی بلد بودم تا می تونستم با عربها عربی حرف بزنم. حتی گاهی دوست دارم شیطونی کنم و خودم عرب جا بزنم. اما مطمئنم حتی اگه بلد بودم صحبت کنم همه از لهجه ام می فهمیدند عرب نیستم.
نوا جون امیدوارم تو به همه اهدافت برسی. لیست کتابات هم خیلی خوب بود. کاش حداقل انگلیسیم اونقدری خوب بود که می تونستم کتاب انگلیسی بخونم.
راستی اوایل بهمن تولد شوهر من هم هست. منم می خوام ذوق زده اش کنم. تصمیم گرفتم تمام وقایع مهم روز تولدش رو پیدا کنم و براش بنویسم. یعنی در واقع تقویم تاریخ... اگه سایت خوبی بلدی بهم بگو. در ضمن نوا یادته در مورد روابط زن و شوهر یه چیزهایی قرار بود برام ایمیل کنی. یه برنامه چند هفته ای بود انگار. می فرستی برام. البته هر وقت که فرصت داشتی و مزاحم درس و مشقات نبود

نوا said...

پرند جان ممنونم از لطفت، راجع به کتاب خوندن هميشه می تونی شروع کنی اما مهم اينه که سر هر لغتی نخواهی که سراغ ديکشنری بری چون خسته کننده می شه برات بايد بيشتر سعی کنی که از کل جمله مفهوم رو حدس بزنی من اونموقع که شروع کردم کتاب به آلمانی بخونم دايره لغاتم خيلی کوچک بود اما ديکشنری رو گذاشتم کنار و شروع کردم اولش سخت بود و خيلی نمی فهميدم اما به مرور تونستم حدس بزنم کلمات چه معنی می دهند و خيلی وقتها حس کردم چه کلماتی کجا و چطور به کار می روند.

راجع به اون مطلب، راستش همون موقع که برات نوشتم تازه خونده بودمش اما اگه يادت باشه فقط برای موارد خاصی بود(اگر یادت نیست برات ایمیل بزنم) کتاب مال خودم نبود و از کتابخونه گرفته بودم اگه فکر می کنی به دردت می خوره می روم دوباره می گيرم برات می نويسم اما فقط ممکنه طول بکشه چون راستش کلاسهام از فردا شروع می شه و وقت آزادم خيلی کم

Albaloo said...

مرسی عزیزم. توصیه ات در مورد کتاب خوندن رو انجام می دم. در مورد اون کتاب هم نه عزیزم مهم نیست. می دونم سخت مشغول درس و دانشگاهی. هر وقت سرت خلوت شد. مثل همون موقعها که می گفتی.
بووووووس. خوش باشی

Anonymous said...

سلام نوا جون . این برقرار کردن توازن د ربخش های مختلف که می گی خیلی مهمه . من هم سعی می کنم این کارو کنم اما سخته. پست انار به اسم " انرژی محدود " یادته ؟
http://anarweightloss.blogfa.com/post-12.aspx
اولش فکر می کردم این با برقراری توازن در بخش های مختلف مغایرت داره الان می بینم که نه بازهم مسئله ی اولویت هاست و تقسیم انرژی برای کارهایی که د رنظر دارم برحسب اولویتشان . موفق باشی