Friday, December 21, 2007

از همه جا

ديروز بعد از مدتهاکه نرسيده بودم هيچ کاری بکنم انقدر سابيدم و تميزکاری کردم که آخر شب بعد از دوش گرفتن از تميزی خونه و خودم حس می کردم قراره سال تحويل بشه خيلی حس خوبی بود.
دارم فکر می کنم برم کتاب از کتابخونه بگيرم برای اين چند روزه يا نه از يه طرف هم کارایی دارم، بايد يه گزارش بنويسم برای يه درسامون، زبان هم بخونم سه هفته بعد تعطيلات امتحان پايان ترم داريم و وقتی دوباره کلاسامون شروع بشه ديگه وقتی باقی نمی مونه براش، می خوام يه کمی هم فيلم ببينم يکمی هم بزنيم بيرون نمی دونم وقتی برای کتاب باقی می مونه يا نه بايد امروز تصميم بگيرم اگه نه از فردا همه کتابخونه ها تعطيل می شن.
هوا خیلی سرد شده و بدون هیچ گونه بارندگی. از اون سرماهای خشک که تا مغز استخوون رو می سوزونه، هر چی این آلمانیها عاشق اینن که شب کریسمس برف بیاد چند سالیه که تو خماریش موندن،حالا اقلا پارسالها اینقدر سرد نبود، همه جا سفیده اما نه از برف از یخ زدگی.
این خونه جدید همه چیش خوبه الا یه چیز که کم کم داره می ره تو اعصاب من، پنجره اتاق خواب و آشپزخونه عرق می کنن اونم نه یکمی شرشرآب، دست کم هر دفعه بیست دقیقه طول می کشه تا خشکشون کنم هر روز هم تو این یخ بندون تموم پنجره ها رو خشک می کنم ده دقیقه همه رو تاق باز می کنیم اما دو ساعت بعد همش سر جاشه، حالا یه نوارهایی گرفتیم برای لای درزش بزنیم امیدوارم بهتر شه اگه نه که نمی تونیم از کار و زندگی بیفتیم همش بشینیم پنجره ها رو خشک کنیم و هی پنجره ها رو باز و بسته کنیم.داشتم به دوستم می گفتم راجع بهش, حرف خوبی بهم زد گفت هیچ خونه ای بی ایراد پیدا نمی کنی حتی اگه خودت هم ساخته باشیش آخرش یه جاش ایراد داره چون خونه ها رو آدمها می سازن که آدمها هم هیچ کدوم پرفکت نیستن پس نمی تونی انتظار داشته باشی خونه پرفکتی پیدا کنی، حرفش کاملا درسته به نظرم.
اينجا می تونين عکسهای منتخب سال دو هزارو هفت يونيسف رو ببينين، زيرهر کدوم به آلمانی توضيح نوشته، بعضيهاشون خيلی غم انگيزن اما شمار سه و شش خيلی اميد توشون هست و اولی هم که مشخصه عروس يازده ساله که به مرد چهل ساله فروخته شده.اگه خيلی حساسين بهتون توصيه می کنم نگاه نکنين.

2 comments:

Anonymous said...

من هم خیلی وقته کتاب درست و حسابی نخوندم. با یه فکر اساسی بکنم. تو هم به نظرم بهتره به چشم هات استراحت بدی و به جاش فیلم ببینی و از طبیعت لذت ببری و در کنار همسر عزیزت برنامه ریزی های عشقولانه! داشته باشی و دوتایی این ور و اون ور برین و از جوانی تون حداکثر استفاده رو ببرین. درس و مشق و زبان همیشه هست و این زمان هستش که باید دریابیمش

Anonymous said...

راستی برای این پنجره ها هم اگه راهی پیدا کردی به من بینوای فلک زده ی پنجره عرق کن! هم بگو. من که گاهی از فرط خسته گی٬ پرده ها رو می کشم که نبینم شون!!ا