Thursday, March 5, 2009

روزمره غرآلود

نمی دونم چطوری زمان بیکاری من همزمان می‌شه با هزار تا کار تو و وقتی تو وقت آزاد داری من مثل شوید دنبال دمم می‌دوم، گله نیستها موندم تو کف کار روزگار.
لیست کارهایی که می‌خواستم این ماه انجام بدم افتاده رو کاناپه و بهم دهن کجی می‌کنه.
خودم رو خفه کردم بس که فیلمهای اعصاب خورد کن دیدم این چند روزه. این فیلمه رو هم دوست نداشتم بسکه شخصیتهاش رو درک نمی کردم.
یک نفر دیشب برام یک ایمیل پر از سوال و نگرانی فرستاده بود جوابش رو که دادم برام ایمیل زد تشکر کرد که چقدر آروم شده ، کاش می تونستم از این ایمیلها برا خودم هم بزنم خودم رو آروم کنم.
وقت می کشم اساسی و کسل کننده. شدم مثل این کنه ها که توی مسنجر کمین می کنن هر کی از راه می رسه یک سلام می نویسن براش.
چقدر وقتی آدم بیکاره یک هفته طول می کشه تا تمام شه خدا به داد ماهش برسه.
دچار وسواس شدید شدم همیشه دارما اما الان بدجور شدیده.

1 comment:

Anonymous said...

برای وسواست....
نرمش و اگه وقت داری ورزش...کلی کمکت می کنه
تو استرس و تو وسواس خالی میکنی...
حتی همین غر زدن خودت به خودت

بعد این همه مدت تلاش....
هیچ اشکالی نداره که یه
هفته
وقت تلف کنی...
این قدر به خودت سخت نگیر
کی مهمتر از خودت...که دوستش داشته باشی...حتی تنبلی شو...

مریم....